حالا اين ذكر و ياد الهى، مراحلى دارد. ما، آدمها همه در يك حد و در يك
مرحله كه نيستيم؛ رتبهى ماها مختلف است. بعضيها از لحاظ روحى در درجات
بالا هستند؛ مثل اولياء و انبياء و صالحين و اهل دل و اهل معنا. بعضى هم
هستند مثل امثال بنده و ماها كه به آن سطوح دسترسى ندارند؛ بعضىمان خبر هم
نداريم از آنچه كه در آن سطوح هست. براى همهى ما ذكر هست - هم براى آنها
هست، هم براى ما هست - ذكر براى آنها، همانى است كه در روايت از
اميرالمؤمنين (عليهالصّلاةوالسّلام) است كه فرمود: «الذّكر مجالسة
المحبوب»؛ ذكر همنشينى با محبوب است. اين، براى اولياست. لذت ذكر براى آنها
لذت همنشينى است. اميرالمؤمنين (سلاماللَّهعليه) در يك روايت ديگر
ميفرمايد؛ «الذّكر لذّة المحبّين»؛ ذكر لذت عاشقان و محبان است. خوب، اين
مال آنهاست.
خوش به حال شماها اگر چنانچه در برخى حالات شبانهروز - بخصوص در اين
روزها و در اين شبها - جرقهاى، پرتوى از اين حالت در زندگى شما بدرخشد؛
گاهى ممكن است پيش بيايد. البته مال آنها دائمى است. «خوشا آنانكه دائم در
نمازند»؛ اين مال آنهاست، لكن كسانى كه در رتبههاى پايينتر هم هستند،
گاهى ممكن است جرقهاى بزند؛ بايد اينها را قدر دانست. اين حالا يك مرحلهى
از ذكر است كه مال محبين است؛ مال اهل دل است، لكن براى ما هم كه در آن
مرحله نيستيم، ذكر فوائد عجيبى دارد كه حالا من آنچه را كه در اينجا
يادداشت كردهام، عرض ميكنم: «دفع انگيزههاى ماده گرايانه و هوسرانيهاى
گمراهكننده».
ذكر مثل مدافعى است كه درمقابل هجوم اين هوسها، ما را و دل ما را محافظت
ميكند. دل خيلى آسيبپذير است. ما دلمان، روحمان خيلى آسيبپذير است. در
مقابل چيزهائى تحت تأثير قرار ميگيريم؛ دل مجذوب به جاذبههاى گوناگونى
ميشود. اگر بخواهيم دل - كه جاى خداست، جايگاه خداست. رفيعترين مرتبه در
وجود انسان، دل انسان است؛ يعنى همان باطن و حقيقت وجودى انسان - سالم و
پاكيزه بماند، مدافعى لازم است؛ اين مدافع ذكر است. ذكر نميگذارد كه دل
دستخوش تهاجم بىامان هوسهاى گوناگون شود و از دست برود. ذكر دل را نگه
ميدارد كه در فساد و در جاذبههاى گمراهكننده غرق نشود. در همين رابطه من
روايتى را ديدم كه خيلى پرمعناست؛ ميفرمايد: «الذّاكر فى الغافلين كالمقاتل
فى الفارّين». در ميدان جنگ، يك رزمنده را مىبينيد كه دفاع ميكند،
ايستادگى ميكند و از همهى امكاناتش براى ضربه زدن به دشمن و جلوى تهاجم
دشمن را گرفتن، استفاده ميكند؛ اما رزمندهى ديگر هم ممكن است باشد كه
بگريزد؛ طاقت تحمل از دست بدهد و از مقابل دشمن بگريزد. ميفرمايد: ذاكر در
ميان جمعِ غافل مثل همان سرباز رزمندهى ايستادگىكننده است در ميان كسانى
كه دارند فرار مىكنند. ببينيد اين تشبيه و تنظير به همين لحاظ است؛ چون او
دارد در مقابل تهاجم بيگانه دفاع و ايستادگى ميكند، ذكر شما هم دارد
ايستادگى ميكند؛ دارد از مرز دفاع ميكند؛ از مرز دل شما دارد دفاع ميكند.
لذاست كه شما در آيهى شريفهى قرآن كه جزو آيات جهاد است، مىبينيد كه
ميفرمايد: «اذا لقيتم فئة فاثبتوا و اذكروا اللَّه كثيرا»؛ در ميدان جهاد
وقتى در مقابل تهاجم دشمن قرار گرفتيد، ايستادگى كنيد و ذكر كثير خدا
بكنيد. «اثبتوا و اذكروا اللَّه كثيرا»؛ ثبات قدم به خرج بدهيد، ايستادگى
كنيد و ذكر خدا كنيد. اين ذكر خدا آنجا هم به درد ميخورد. «لعلّكم تفلحون»؛
كه اين وسيلهاى است براى اينكه شما به فلاح و كاميابى دست پيدا كنيد. ذكر
خدا؛ چرا؟ چون اين ذكر، دل را قرص ميكند. دل كه قرص شد، دل كه ثبات پيدا
كرد، قدم هم ثبات پيدا ميكند. در ميدان جنگ اينجورى است. ميدان جنگ قبل از
آن كه پاهاى ما، كه سستعنصر هستيم، به طرف عقب جبهه مشغول دويدن و فرار
شود، دل ما فرار كرده. اين دل ماست كه جسم ما را به فرار وادار ميكند؛ و
الّا اگر دل ايستاده باشد، جسم مىايستد.
در همهى ميدانهاى جنگ - هم ميدان جنگ نظامى، هم ميدان جنگ سياسى، هم
ميدان جنگ اقتصادى، هم ميدان جنگ تبليغاتى - ذكر خدا كنيد كه اين ذكر خدا
موجب فلاح و كاميابى شماست. ذكر خدا پشتوانهى ثبات قدم است.
بنابراين ذكر موجب ميشود كه ما بتوانيم در آن صراط مستقيم سلوك كنيم؛ پيش
برويم. آن هدفى كه ترسيم كرديم براى خودمان به عنوان مؤمن، به عنوان
مسلمان، به عنوان پيرو يك مكتب مترقى، به عنوان كسانى كه انگيزه داريم براى
برپا داشتن اين بناى رفيعى كه خبر از شكوفائى تمدن اسلامى در آينده و در
قرون آينده ميدهد، احتياج داريم به ذكر خدا تا بتوانيم در اين جاده حركت
كنيم. ۱۳۸۶/۰۶/۳۱
نظرات شما عزیزان: